حلماحلما، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

میوه بهشتی (9ماه انتظار شیرین)

7روز انتظار شیرین

سلام عزیز دل مامانی خوبی فدات شم؟ دخترم چند روزی میشه که تکونات خیلی کم شده و مامان هلاله همش دلشوره داره البته خوب میدونم که کم شدن حرکاتت کاملا طبیعیه خب جای دخملم تنگه دیگه. سه شنبه پیش با بابا امیر رفتم مطب دکتر و روز زایمان معلوم شد و نامه برای بیمارستان گرفتیم. 7روز از این 9ماه انتظار شیرین بیشتر باقی نمونده من موندمو کلی فکر و استرس که عملم چجوریه؟ دخملم چه شکلیه؟ چقدر باید درد بکشم؟آروم هستی یا نه؟ شیر خودمو میخوری یا میخوای ناز کنیو شیر خشکی بشی؟و؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دخترم حدود 9ماه شد که منو تو همیشه با هم بودیم و باهم نفس کشیدم باهم بیحال شدیم و باهم شاد بودیم و کلی باهم خوش گذروندیم. ازت میخوام هنوز که فزشته ای و زمینی نشدی ...
25 آبان 1392

تکلیف یه جورایی معلوم شد

سلام عزیز دل مامان فدای شیطونیات بشم خیلی داری شیطونی میکنی کلا خوابو ازم گرفتی. شنبه 11 آبان رفتم مطب دکترم و آب پاکی و ریخت رو دستم که بیمارستان بقیه الله منو سزارین نمیکنه و برای سزارین باید جای دیگه برم.مگر اینکه دخملم تا هفته اول آذر برنگرده و حالت بریج بمونه در اون صورت میشه رفت بقیه الله و سزارین کنم. از دکتر آمار چندتا بیمارستانو که خودش کار میکنه گرفتیم تا تحقیق کنیمو برای هفته ی آینده که میرم چکاپ بهش خبر بدیم.ولی 100% هفته ی اول آذر دختر گلم میاد بغلم حالا تاریخش بستگی به خودم داره که چه روزی رو انتخاب کنم. این از زایمان و تکلیف تاریخش که اونم باز باید بابایی از ماموریت بیاد و یه روز خوبو برات انتخاب کنیم من خودم...
18 آبان 1392

زود زود میام

سلام دخمل قشنگم خدارو شکر اینترنت خونه راه افتاد و من زود زود میتونم بیامو برای عزیزم بنویسم خب بریم برات از اخبار روز بگم مثلا اینکه هنوز تاریخ زایمان معلوم نیست و همه فکر میکنن من از قصد تاریخو اعلام نمیکنم . روز عید غدیر هم خونه خاله هنگامه دعوت بودیم چون عمو حامد سیده و در نتیجه امیر مهدی عزیزم هم سیده و هر سال روز عید خونه خاله هنگامه دعوتیم.خیلی خوش گذشت فقط از شلوغ بودن خونه کلی کلافه شده بودم که خودم و زدم به بیخیالی و اون شب به خوبی گذشت.خاله هنگامه زحمت کشیده بود و برای تو یه پوتین خیلی خوشگل خریده بود  راستی از دوستای گلم عذر میخوام که نمیتونستم بیامو بهشون سر بزنم از این به بعد ایشالا جبران میشه. فعلا میرم و زود...
5 آبان 1392
1